معنی پایتخت شیلی

لغت نامه دهخدا

شیلی

شیلی. [لا] (اِخ) ناحیه ای است از نواحی کوفه. این مکان نهری به نام نهر شیلی دارد که امروز به نهر زیاد معروف است. نهر شیلی نهری است قدیمی در سمت بالای انبار که منبعش فرات می باشد. در ساحلش دیه ها و کشتزارهایی یافت می شود. (از معجم البلدان).

شیلی. (اِخ) جمهوریی در امریکایی جنوبی و آن بشکل مستطیل باریکی است در مغرب آمریکای جنوبی، میان اقیانوس کبیر و رشته کوههای آند. شمال آن گرم و خشک وقسمت اعظمش بیابان است. مرکزش ملایم و دارای باران متوسط و جنوب آن دارای آب و هوای مرطوب و نسبتاً سرد می باشد. در قسمت مرکزی نباتات، غلات و انگور و میوه هامی روید و در قسمت جنوبی دارای مراتع و جنگلهای متعدد است. محصولات کانی شیلی فراوان است (شوره، مس، نقره، زغال سنگ و غیره). مساحت کلیه ٔ کشور شیلی 738803 کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود 7121000 تن است. پایتخت شیلی شهر سانتیاگو است. بزرگترین بندر شیلی بندر «والپارزو» است که 218800 تن جمعیت دارد. کشور مزبوردر 1818 م. مستقل گردید. رژیم حکومت آن جمهوری و دوره ٔ ریاست جمهوری 6ساله است. زبان مردم، اسپانیایی ومذهب اکثریت کاتولیک است. (از فرهنگ فارسی معین).

شیلی. (اِخ) رئیس فرقه ای ازمغتسله که به نام او به شیلین مشهورند. و او درشت پوشیدی و از ناروا و حرام پرهیز کردی و متمایل به مذهب یهود بود. بابک بن بهرام شاگرد اوست. (ابن ندیم).


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

واژه پیشنهادی

پایتخت های کشور شیلی

1- سانتیاگو ( Santiago ) 2- والپرایزو (Valparaiso)

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

معادل ابجد

پایتخت شیلی

1763

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری